مهر با سه اتفاق
سلام سورنایی خوبی بابا؟؟ بابایی و مامانی خیلی دوست دارن گل پسری.... من معدنم و دلتنگ توووو...... 5مهر واکسن شش ماهگی رو زدی و خدارو شکر بدون مشکل بود و اذیت نشدی 13مهر اولین باری بود که به شکم چرخیدی و خیلی ذوق داشتیم.و اولین باری بود که تو اون روز خونه خاله مریم رفتیم تو رباط کریم. 25 مهر رفتییی دکتر و داماد شدی و ختنه کردیمت. روز خیلی سختی بود با هم توی اتاق دکتر بودیم هر بار که نگاه و گریه های ملتمسانه تو یادم میاد دلم کباب میشه.اما خدارو شکر به خوبی تموم شد عاشق نگاهاتم عزیزم.نگاهات منو یاد بابا جون میندازه.دوسش دارم نفس بابا.... ایشالله همیشه سالم باشی و یه روز بهترین و موثر ترین فرد باشی ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:26